shik-shad-mazhabi
زن کانون هر جامعه یا اجتماع فرهنگی است. روشی که افراد هر گروه یا جامعه با زنان شان دارند مستقیماً نشان دهنده و بازتابی از این است که آنها چگونه به خودشان احترام می گذارند و چگونه دسته جمعی پیشرفت یا پسرفت می کنند. نوشته:خانم نوشین دیانتی روزنامه شرق
وضعیت هایی مانند تحصیل نکردن زنان، خشونت خانگی، تجاوز، خیانت و مانند آن همگی خیلی سریع منجر به زوال هر جامعه ای می شود. این مساله بارها و بارها در زمان ها و مکان های مختلف دنیا تجربه شده است.
این زنجیره طبیعی رویدادها که همیشه رخ می داده و از این پس هم رخ خواهد داد از بذری جوانه می زند که هر ثانیه در هر روز، در هر روز از هر سال و هر سال از هر دهه افشانده می شود. آنچه ما «تاریخ بشر» و تکامل می نامیم از همین رویدادها سرچشمه می گیرد. قضیه از این قرار است؛ زن نخستین معلم فرزندانش است و نقش اساسی در آینده ای که دخترانش انتخاب می کنند، دارد و همچنین الگویی است برای اینکه پسرانش یاد بگیرند چطور با همسران شان رفتار کنند. وقتی جامعه ای، فرقی نمی کند مذهبی باشند یا نژادپرست یا فلسفی یا ملی، اجر و عزت زن ها را حفظ کنند زنان آن جامعه هم به شبکه ای از معلمان خردمند و با اعتماد به نفس برای نسل آینده تبدیل می شوند و پس از آن شبکه نیرومند و سودمندی از افراد به وجود می آید. در نتیجه نه فقط خانواده های درست و سالمی ایجاد می شوند بلکه نمونه خوبی از همکاری در یک واحد به وجود می آید که اجتماعی قوی تر می سازد.
اگر پدری به دخترش بیاموزد که او می تواند هر شغلی که دوست دارد به چنگ بیاورد و او را تشویق کند که تحصیلاتش را ادامه بدهد و به خودش احترام بگذارد آن دختر هم احساس ارزش به خود را به جامعه ارزانی می کند و آدمی هدفگرا می شود؛ کمتر طعمه روابط نامشروع، اعتیاد، خشونت خانگی و امثال آن می شود. اگر پسر در محیطی رشد کند که شاهد رابطه معقول پدر و مادرش باشد و ببیند پدرش با مادرش با عشق و احترام و تشخص رفتار می کند، ببیند پدر و مادرش آدم های صادق و همسانی هستند، همین تفکرات را با خود به بزرگسالی می برد و مسوولیت های پدری و همسری خود را به نحو احسن برعهده خواهد گرفت. او و همسرش فرزندان سازگار و متعادل، مهربان و بامحبت و مسوولی پرورش می دهند که در نهایت بزرگسالان سودمندی خواهند شد.
برعکس اگر زنی طوری پرورش یابد که از نظر روحی و روانی ارزش کمی برای خودش قائل باشد احتمالش بسیار زیاد است که جذب مردان نامناسبی بشود که منفعت او و فرزندانش را در نظر نمی گیرند. این خانم ممکن است مجبور شود فرزندانش را در تنهایی بزرگ کند، قادر نباشد وظایف و تعهدات بزرگ کردن آنها را به تنهایی به دوش بکشد و نتواند آنها را از نظر مالی تامین کند. ممکن است شوهرش او را جسمی یا کلامی مورد آزار و اذیت قرار بدهد. چنین شرایطی باعث می شود از فرزندان درست مراقبت نشود، درست تربیت نشوند، از نظر عاطفی ضربه بخورند، تغذیه درستی نداشته باشند، درست تحصیل نکنند و هیچ وقت به توانایی های فردی بالقوه خود آگاه نشوند و در نهایت این بچه ها کسانی خواهند شد که آینده جامعه در دستان آنها شکل خواهد گرفت. مهم تر از همه اینکه آنها بازتابی مستقیم از قومیت خود هستند و جوامع بزرگ تر مثلاً کشورهای دیگر این مردم را اینچنین ارزیابی خواهند کرد. چرخه بی رحمی است که در آن بذرهای نامرغوب کاشته می شود، بذرها خوب تغذیه نمی شوند و محصولی که خوب رشد نکرده، درو می شود.
بعضی ها در محاوره هایشان برای اشاره به زن از کلمات ناخوشایند استفاده می کنند. ولی می توانند ساعت ها درباره مقام زن و ارزش او صحبت کنند. متاسفانه باید گفت کلماتی که این افراد به زنان اطلاق می کنند نوک کوه یخ است که از زیر آب بیرون آمده و دیده می شود. اگر این افراد در خانواده هایی بزرگ شده بودند که پدر و مادر عشق و احترام یکسانی نثار هم کرده بودند آنها هم طرز تفکری غیر از این می داشتند. با این حال هیچ وقت دیر نیست و حتی کسانی که با فرهنگ غلطی درباره زن و مرد بزرگ شده اند هر زمان می توانند چشم هایشان را به حقیقت بگشایند و از آن برای بهبود زندگی خود، فرزندان و جامعه بهره بگیرند. زن و مرد هر دو قلب، ذهن و روح دارند و می توانند آنها را به بهترین نحو به کار بگیرند. بعضی مردها درخواست احترام متقابل از سوی زن ها را به فمینیسم تعبیر می کنند، جنبشی که از حدود سی، چهل سال پیش با افرادی مثل گلوریا استینم شروع شد. او عقیده داشت زنان باید عزت نفس خود را بازیابند و مستقل باشند البته او کمی زیاده روی می کرد و فکر می کرد زنان باید مجرد باقی بمانند و جمله معروفی در این زمینه داشت که می گفت؛ زن به مرد احتیاج دارد همان قدر که ماهی دوچرخه لازم دارد. آنچه واضح است این است که زن و مرد هیچ کدام به تنهایی قادر به ادامه حیات نیستند و هر دو در کنار هم می توانند جامعه سالمی را به وجود بیاورند. احتمالاً تفکرات فمینیستی به این شدت امروز جایی در زندگی ما ندارد. زن و مرد هر کدام نقش متفاوتی در پیشبرد سلامت جامعه دارند که البته حتماً باید وظایف خود را زیر سایه احترام، عزت نفس و حرمت یکسان و متقابل انجام بدهند.
* ارزش خود را بدانید
چه شاغل باشید چه فقط یک زن خانه دار اجازه ندهید دیگران هرجور که می خواهند با شما رفتار کنند. شما باید به ارزش خود واقف بشوید و از دیگران بخواهید آن طور که شایسته شماست با شما رفتار کنند.
اما چطور باید از دیگران خواست رفتار شایسته ای با ما داشته باشند؟ پیش از اینکه درباره رفتار شایسته توضیحی داده شود بگذارید ببینیم رفتار شایسته به چه کارهایی اطلاق نمی شود.
رفتار شایسته این نیست که دوره بیفتید و دیگران را نصیحت کنید. رفتار شایسته این نیست که هر وقت کسی آن طور که باید با شما رفتار نکرد عصبانی و پرخاشگر بشوید. این نیست که متکبر و افاده ای باشید و با دیگران بد برخورد کنید و مطمئناً این نیست که پل های پشت سر را خراب کنید و وقتی کسی به هوا و هوس های شما توجهی نکرد رابطه تان را با او به هم بزنید. باید متعادل باشید. باید همیشه اعتدال را تمرین کنید و تا جایی که قدرت دارید با دیگران با گشاده رویی برخورد کنید.
شاید بپرسید اگر پرخاشگری، تهدید و فریبکاری نکنیم پس چطور انتظار داشته باشیم آن طور که شایسته ماست با ما رفتار کنند. رفتار شایسته از آنجا به سوی شما سرازیر می شود که نگاه تان را به خودتان تغییر بدهید. به هر حال هیچ وقت تا هنگامی که ابتدا خودتان به خودتان احترام نگذارید و خودتان را دوست نداشته باشید، نمی توانید انتظار احترام و عشق داشته باشید. باید از هر تفکر، الگو و رفتار منفی که سر راه رشد فردی شما قرار می گیرد خلاص شوید. به عبارت دیگر باید روی رشد فردی خود کار کنید.
توجه کنید اگر خودتان را مثل پادری جلوی در خانه پهن نکنید کسی کفش هایش را با شما پاک نخواهد کرد. کسی چنین کاری نمی کند مگر اینکه شما خودتان را در چنین وضعیتی قرار بدهید. هرچه برای شما پیش می آید از دو نکته سرچشمه گرفته؛ یکی اجازه مستقیم خودتان و دیگری وضعیت شما.
مطمئن باشید اگر دیگران به حریم ما قدم می گذارند کوتاهی از خود ما بوده است. درست است، خود ما اجازه این کار را به آنها داده ایم. می دانید چرا، چون در اعماق وجودمان احساس نمی کنیم ارزشمندیم و مذبوحانه می خواهیم با ما خوب رفتار کنند. اگر در عمق وجودتان باور داشته باشید استحقاق چیزی را ندارید تقریباً غیر ممکن است به دنبال آن باشید.
به این پرسش ها پاسخ بدهید. آیا ممکن است به علت تصویری منفی که از خود دارید سطح زندگی پایین تری را نشانه گرفته باشید؟ آیا بیشتر اوقات احساس می کنید با شما بدرفتاری شده، به شما بی توجهی شده یا از شما سوءاستفاده کرده اند؟ آیا دیگران معمولاً به احساسات و ترجیحات شما بی اعتنا هستند؟ آیا احساس می کنید دیگران بیش از اندازه از شما انتظار دارند و آن قدر که لازم است از کارهایی که کرده اید سپاسگزاری نمی کنند؟
اگر این طور است تغییر و تحول را باید از درون خود آغاز کنید تا بعد در زندگی بیرونی تان بروز پیدا کند. هنگامی که شروع به تغییر خودتان بکنید متوجه می شوید که اطرافیان تان هم دارند تغییر می کنند. ممکن است آنها دوست نداشته باشند شما یا خودشان تغییر کنند، ممکن است بعضی دوستان تان را از دست بدهید یا مجبور بشوید بعضی رابطه های بی ثمر را کنار بگذارید اما ارزشش را دارد چون در آخر بالاخره درک خواهید کرد که چه نیروی بالقوه ای در خود داشتید و دارید و همیشه به اندازه هم وزن خودتان طلا ارزش داشته اید.
همین طور به گذشته نگاه می کنید و درک می کنید که همیشه هوشمند، زیبا، شوخ طبع، جذاب، باانگیزه، خلاق، مبتکر و فردی کاملاً درخشان بوده اید. فقط نمی توانستید اینها را ببینید.
این را بدانید که شرایط کنونی تان چه بازتاب ارزش واقعی تان باشد چه نباشد شما زن منحصر به فرد و فوق العاده ای هستید. پر از شور زندگی و نیروی حیاتی هستید و در هر حال ارزش دو برابر احترام کنونی را دارید. استحقاق کسی را دارید که ملکه واقعی که درون شماست را ببیند.استحقاق احترام در کسب و کار، محل کار، دانشگاه، وزارتخانه و روابط تان را دارید. شما تفکرات ارزشمندی دارید که باید آنها را به دیگران عرضه کنید. شما منحصر به فرد هستید. هیچ کس دیگری مثل شما نیست.
مهم نیست چه کسانی دور و بر شما نمی خواهند ارزش شما را ببینند. امروز روزی است که باید در آینه به خود نگاه کنید و محدودیت های گذشته خود و امکانات بالقوه خود را ببینید. امروز باید درون زیبای خود را به روشی نوین دریابید. بله، وقتش رسیده که خودتان را به روشنی و وضوح ببینید حتی اگر تا به حال این کار را نکرده اید.
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |